مروری بر خلاصه نکات کلاس های برگزار شده به قلم خانم فرانک رضایی
موضوع: مدیریت زمان
باید بدانیم که کارآفرینی نوعی سبک زندگی است.
هر انسانی دارای ابعاد مختلفی است و همواره میل به جاودانگی دارد برای جاودانگی باید کارهای اثربخش انجام شود تا زمان برای ما ماندگار شود یا ما را در زمان ماندگار شویم.
کل سرمایه بشری شامل داراییهای مشهود و نامشهود است. داراییهای مشهود مانند جسم، سرمایهی مالی و داراییهای نامشهود مانند زمان، اعتبار و اثربخشی هستند.
زمان تنها و مهمترین منبعی است که قابل برگشت نیست. قابل ذخیرهسازی نیست و باید مدیریت شود.
هر روز 86400 ثانیه وارد حساب هرکس میشود. باید بدانیم که وقت با زمان فرق دارد. فرق وقت و زمان در این است که وقت و فرصت به شخص بستگی دارد. وقت یعنی موقعیتی که باید از آن استفاده کنیم اما زمان یک منبع عادلانه است که در اختیار همه است.
در حقیقت چیزی که زمان را ارزشمند میکند دنبال کردن زمان در قالب یک هدف مشخص است. در حقیقت هدف و مدیریت زمان مانند دو بال پرنده برای رسیدن به تعالی هستند.
این تصور که زمان معمولاً میگذرد تصوری اشتباه است این ما هستیم که در زمان میگذریم و فقط میتوانیم به جلو حرکت کنیم.
با مدیریت زمان در این سبک زندگی باید به سمت درک فرصتها رفت.
معنای دیگر مدیریت زمان انجام کار به طور کامل با تمرکز بر روی ذهن و زمان است.به بیان دیگر آنچه اهمیت دارد تمرکز ذهن در زمان مناسب در بازهی زمانی مشخص است.
هر فرد ریتم زمانی مشخصی دارد. ریتم زمانی نشاندهنده زمانی است که در آن بیشترین بازدهی را دارید. بعضیها صبح بعضی عصر و... بهترین بازدهی را دارند.
با توجه به اهمیت ریتم زمانی باید آن را بشناسیم. و سپس یا آرزوهای خود را براساس توان تنظیم کنیم یا توان خود را براساس آرزوهایمان.
چیزی که درکنار شناخت ریتم زمانی زندگی اهمیت زیادای دارد در زمان حال زندگی کردن است. این موضوع نهایت بهرهوری را میآورد. تمرکز کردن نیز با زندگی در زمان حال ممکن است.
نام نیکو از انسان برجای ماندن یکی از موضوعات مهم در مدیریت زمان است همین موضوع است که میتواند انسان را جاودانه کند.
همانطور که حضرت علی (ع) فرمودند فرصتها چون ابر بهاری درگذرند. در نهایت باید بدانیم بیتوجهی به زمان موجب سردرگمی است.
خوابیدن مدت زمان زیادی از وقت ما را در برمیگیرد در عین حال اهمیت زیادی نیز دارد. خواب هزینهی تجدید قواست.
ویژگیهای خواب زمان، مدت و تعداد دفعات و عمق خواب است. باید توجه داشت که زیاد خوابیدن در حقیقت سوزاندن فرصتهاست.
یکی از دلایل زیاد خوابیدن بیهدفی است.
- برای مدیریت بهتر زمان توصیه میشود که سختترین کارها را اول انجام دهید .و از قانون پارکینسون استفاده کنید.این قانون بیان میکند هرکار به اندازهی زمانی که به آن اختصاص مییابد طول میکشد و باعث بهتر مدیریت کردن زمان، افزایش توانمندیها، توجه بیشتر به منابع در اختیار به ویژه زمان میشود.
موضوع: کارآفرینی
- آدمها را بر اساس بینش آنها قضاوت کنید نه براساس دانش آنها
- کارآفرینی نوعی سبک زندگی است و به معنای ارزشآفرینی است. در حقیقت ایجاد یک بهبود کوچک در زندگی میلیونها نفر و یا ایجاد بهبودی عمیق در زندگی کارآفرینی است.
- کارآفرین به فردی گفته میشود که با ابداع یک شیوهی خلاقانه در چارچوب اخلاق یک ارزش جدید خلق کند.
- ارزش در مکاتب و حوزههای مختلف معانی مختلف دارد. در حقیقت ارزشآفرینی به معنی ایجاد تغییرات در همهی پدیدهها به نحوی که مطلوبیتی برای خود فرد تغییر دهنده یا سایرین ایجاد کند.
- دانشجوها خود پدیده هستند و با پدیدههای زیادی مواجه میشوند پس میتوانند ارزشآفرینی کنند و کارآفرین باشند.
- اگر دانشجویی خوب و عمیق درس بخواند و از شکست نترسد میتواند ارزشآفرین باشد.
- علمی ارزشمند است که بتوان از آن ثروت به دست آورد.
- تفاوت علم و دانش: علم در اختیار همه است ولی دانش در اختیار همه نیست و باید آن را به دست آورد. علم قابلیت تکرارپذیری دارد و تا قبل از اثبات قابل استناد نیست.
- دانستن به ذات میتواند بیارزش باشد حوزه دانش بسیار وسیعتر از علم است.
- یادمان باشد مسیرمان را درست انتخاب کنیم. اگر مسیر را درست نرفتهایم یا باید مسیرمان را اصلاح کنیم یا به مسیر درست برگردیم.
- شغل خوب آن است که حداکثر استعدادها را ایجاد کند. اگر کار، مهارت و استعداد با هم همسو شوند شکوفایی صورت میگیرد.
- گلوگاه مشکلات، شناسایی استعدادهاست.
- بخش نفس و خودشناسی بسیار مهم است. گاهی انقدر درگیر میشویم که به اندیشه نمیرسیم.
- ای برادر تو همه اندیشهای مابقی خود استخوان و ریشهای
- روزها فکر من این است و همه شب سخنم که چرا غافل از احوال دل خویشتنم
- آیا مردم گمان میکنند آنها را بیهوده آفریدهایم؟
- باید ابتدا ببینیم فلسفهی حیات ما چیست. این اصل اول کارآفرینی است.
- همهی انسانهای روی کرهی زمین کارمند هستند فقط سطوح آن فرق دارد.
- اگر نتوانیم برای خودمان هدف مشخص کنیم ناگزیریم ابزار دیگران در رسیدن به اهدافشان باشیم.
- انسان human onion است یعنی هر انسانی به چندین حوزه علاقمند است. بهتر است علایق خود را دستهبندی کنید.
- خیلی از انسانها فقط به دنبال این هستند که وارد کاری شوند. در چنین شرایطی کاری که دیگران از شما میخواهند خاص نیست و شما تسلیم شریط و موقعیت خواهید بود و این روند تا 30 سال ادامه دارد.
- وقتی کارمند دیگری هستید و بعد از 30 سال ارتباطتان با سازمانتان قطع میشود بی هویت میشوید. زیرا در تمام این سالها عادت داشتید که کاری را انجام دهید و در آن حل شدهاید حال بیرون از آن فضا حالتان خوب نیست.
- در نیمهی دوم که میخواهید زندگی کنید میفهمید که تمام ماهیت خود را برای کارتان دادهاید.
- در زندگی دقت کنید که تمام شخصیتتان کار شما نباشد ولی تمام تلاش خود را برای کارتان بکنید برای رسیدن به این موضوع باید روی بینش خود کار کنید و بدانید که برای چه کار میکنید.
- به تعداد آدمهای روی زمین راه رسیدن به کمال وجود دارد.
- فرد خلاقی که در سازمانی روش کار پیشنهاد میدهد و فکر میکند آن سازمان، سازمان خود اوست یک کارآفرین درون سازمانی است.
- برای رهبری باید درون مایه و بذرش وجود داشته باشد سپس پرورش یابد.
- کارآفرینها قرار است پازلی را حل کنند که حتی نمیدانند در پایان چه تصویری خواهد بود.
- امروز کارهایی را انجام میدهم که دیگران نمیخواهند انجام دهند فردا کارهایی را انجام میدهم که دیگران قادر به انجام آن نیستند.
موضوع: مرگ
دربارهی مرگ چند نکتهی مهم وجود دارد:
- قطعیت دارد
- نوبتی نیست
- قابل حذف نیست
- برای همه به یک شکل اتفاق نمیافتد
- غیرقابل پیشبینی است
- چیزی فرای دین، ملیت و فرهنگ است.
- شروع یک مسیر جدید است (معاد).
با توجه به این خصوصیتها آنچه مهم است تاثیرگذاری قبل و بعد از مرگ است در حقیقت کسی که اثرگذار است باقی میماند. بنابراین باید جوری زندگی کرد که مردم به جای آنکه حسرت ماشین، خانه و یا اموال ما را بخورند حسرت تفکر ما را بخورند.
مهم نیست سالها پیش استیو جابز چه ماشینی سوار شده است در کجا زندگی کرده و چه خورده است. امروزه کسی از این موضوعات اطلاعی ندارد اما همه میدانند در خصوص چه چیزی فکر کرده است و چگونه زندگی کرده است.
اگر مرگاندیش باشیم هدفمندتر خواهیم بود. لازم نیست هدف بزرگ باشد کافیست درست باشد. برای رسیدن به هدف باید آن را نزدیک کنیم و تبدیل به برنامه کنیم.
در برنامهریزیهایمان نباید کیفیت را فدای کمیت کنیم اگر قرار است روزی دو درس زبان بخوانیم و درسی سنگین است نباید به بهای کاهش کیفیت درک آن درس حتماً دو درس را مطالعه کنیم!
خوب است اگر بتوانیم انقدر اثرگذار باشیم که برگی از تاریخ را ورق بزنیم. برای اینکار باید بدانیم این آدمها هستن که زمینها را گران میکنند در حقیقت اگر هدف به درستی تعیین شود میتوانیم برگی از تاریخ باشیم. هدف پول نیست.
در راه رسیدن به اهدافمان باید بدانیم هیچکس نباید بتواند به ما آسیب بزند. اگر کسی میتواند به راحتی ما را بهم بریزرد یعنی ما درست چیده نشدهایم. اگر در مسیرمان از برنامهریزی عقب ماندیم باید مجدد برنامهریزی کنیم به یاد داشته باشیم که به روزرسانی مجدد برنامهریزی از برنامهریزی اولیه مهمتر است.
برای ثابت قدم ماندن در مسیر رسیدن به اهدافمان سبک زندگیمان باید اصلاح شود. تغذیه سالم و خواب برای تجدید قوا لازم است.
موضوع: ایده و نوآوری
هر مساله یک فرصت ایجاد میکند. ایده در حقیقت راهحلی برای این فرصتها است.
ایده و خلاقیت و نوآوری
ایده به معنای پیدایش یک فکر نو در یک فرآیند فعال و نوعی عادت یادگیری که با مهارت و شناخت زمینهی مورد نظر شکل میگیرد و تقویت میشود است.
نماد ظاهری ایده در قالب نوشتار، گفتار و یا یک تفکر است. ایده تا زمانی که نماد ظاهری ندارد ارزش بیرونی ندارد و زمانی که تبدیل به نوآوری میشود ارزش مییابد این به معنای موفقیت یک ایده است.
در حقیقت نوآوری است که به ایده ارزش میدهد. اقدامات نوآورانه ارزش ایده را مشخص میکند. لزوماً ایدهپردازان نوآور نیستند.
مبدا شکلگیری نوآوری خلاقیت و ایده است. ظهور خلاقیت با ایده است. خلاقیت موجب شکلگیری ایده میشود و ایده ایجاد نوآوری میکند.
تعریف دیگری که از کارآفرینی میتوان داشت اجرای ایدهی خلاقانه و به نتیجه رساندن آن مبدا نوآوری و تحول است.
ایدهی ناگفته فایدهای ندارد. ایده مال کسی است که آن را اجرا میکند و تا زمانی که در ذهن باشد ارزش خاصی ندارد.
ایده باید در قالب یک اتود اولیه آماده شود. ما نباید یک محصول کامل بسازیم و وارد بازار شویم.
فرآیند ایدهیابی
1. گوش دادن به ندای درونی
2. انتخاب یک حوزه برای فعالیت در آن
3. جستجوی ایدههای ممکن و قابل اجرا
4. نوشتن یک پاراگراف
5. جمعآوری حدود 10 ایده
6. وقت گذاشتن برای هر ایده به اندازهی حداقل یک روز
کارهایی که با هوش قابل انجام نیستند با پشتکار به نتیجه میرسند. گامهای موفقیت آسانسوری نیستند پلکانی هستند. در زندگی از فرصتها استفاده کنید فرصتها همیشه نیستند. باید از عوامل و استعدادهای اطرافمان به نحو احسن استفاده کنیم. هر توفیقی را بخواهیم به دست آوریم باید یک سری چیزها را از دست بدهیم. نگاه کارآفرینان به مشکلات مانند یک فرصت است. باید بتوانیم مشکلات را پیشبینی کنیم در دل این پیشبینیها فرصتها است. تلاش بکشید و زحمت بکشید تا به این مملکت خدمت کنید.
موضوع: تفکر سیستمی
کارل هیلتی: سواد از طریق خواندن زیاد به دست نمیآید بلکه از طریق تعمق و اندیشیدن حاصل میشود.
سواد یعنی توانایی و قدرت انتخاب درست
اینکه بگوییم ما در انتخاب محل زندگی و... تقصیری نداریم و مدام غر بزنیم فایدهای ندارد. چه باید کرد؟ برای تمام کردن این بازی باید به سمت توسعهی فردی خود انگیخته حرکت کنیم.
یادمان باشد هرجایی هستیم نتیجهی سبک زندگی ماست.
ما سه موضوع رخداد، ساختار و ذهنیت را داریم. اگر ابتدا ذهنیت اصلاح شود سپس ساختار به خودی خود رخداد اصلاح خواهد شد.
تغییر ساختار به تنهایی بسیار سخت است.
از کجا شروع کنیم؟
1. از خودتان بپرسید درونیترین رویای شما و بالاترین لذت درونیاتان چیست؟
2. چه چیزی باعث میشود روح شما به پرواز درآید و به وجد بیایید؟
3. چه چیزی میتواند شما را مدت زیادی بیدار نگهدارد بی آنکه احساس خستگی کنید؟
4. از چه چیزهایی عمیقاً لذت میبرید؟
چه افرادی را تحسین میکنید یا به آنها حسادت میکنید؟
موضوع: اجبار یا اختیار
اجبار: کنترل از بیرون / جهان پیرامون مسلط بر ما
اختیار: کنترل از درون ما / ما مسلط بر جهان پیرامون
در اجبار دلایل محکمه پسند زیادی وجود دارد.
ما در این دنیا در یک جاده مشخص با یک ماشین مشخص آمدهایم. نه جاده نه ماشین قابل تغییر نیست اما مسیر حرکت، سرعت حرکت و... به عهده ماست. تا اجبار را نپذیریم نمیتوانیم دنبال راهحل بگردیم. اولین موضوع در مواجه با هر مشکل پذیرش آن است.
در حقیقت قرار نیست زندگی میدان جنگ باشد بلکه باید بدانیم زندگی یک بازی شبیه شطرنج است در عین حال که بازی است باید حرکت هر مهره را بدانیم تا برنده باشیم.
اگر از سطح بالا به موضوعات نگاه کنیم همهی ما برنده هستیم. در حقیقت ما هم مجبوریم هم مختار. در دنیا انس و جن هم مکلف هستند هم مختار. میتوانند هر کاری را انجام دهند اما همه چیز نیز در دست خدای متعال است. این همان بحث وحدت و کثرت است. اگر وحدت و کثرت را بپذیریم در مقام رضا از هر اتفاقی لذت میبریم. اجبار و اختیار یک طیف است و صفر و یکی نیست.
شانس وجود دارد و در حقیقت نقطهای در این طیف جبر و اختیار است. اجبار انسان را خرافاتی میکند. چرا؟ به علت عدم کنترل شرایط
+ اجبار فقط جنبهی منفی ندارد. بعضی اجبارها خوب است.
+ در کتاب کفشباز بیان شده است: چیزی به نام شانس وجود دارد نگوییم شانس نیست اما باید یک سری کار انجام دهیم که آن شانسها به سمت ما سرازیر شود.
+ در کتاب تفکرات نامطمئن بیان شده است: در تصمیمگیریها فاکتور زمان را هم در نظر بگیرید گاهی تا آخر دنیا فرصت برای تفکر ندارید مهم در لحظه تصمیم گرفتن است.
در مفاهیم بازاریابی ابتدا موضوع محصولمحوری بود. در اواخر قرن 20 مشتریمحوری اصل بود. اما اکنون مهمترین چیز ایجاد تجربهی خوب برای مشتری است.
زاویه دید و نگرش متفاوت نسبت به یک موضوع _ اجبار یا اختیار_ تجربهی متفاوت میدهد.
وقتی کسی نگرشش این است که هیچ اختیاری ندارد با گذشت زمان دچار چه مشکلاتی میشود:
ü اختیار ما را مسئولیتپذیر میکند بدون مسئولیتپذیری در زندگی سلامت روان ممکن نیست.
ü احساس اجبار باعث احساس بیکفایتی میشود.
ü عدم اختیار اعتماد به نفس را کم میکند
ü کسانی که اجبار را میپذیرند آدمهای عصبیتری میشوند.
ü کسانی که اجبار را میپذیرند مضطربی هستند
ü کسانی که اجبار را میپذیرند بیشتر آدمهای واکنشی هستند تا آدمهای کنشی
ü در اثر زمان به علت عدم اختیار پرخاشجو و حواسپرت میشوند.
ü دنبال موفقیتهای کوچک هستند و به دنبال موفقیتهای بزرگ نمیروند.
ü آدمهای تلقینپذیری هستند
ü خواب عمیقی ندارند اما زیاد میخوابند
ü تخیل کمتر و احساس درماندگی بیشتری دارند
ü هزینهی تجدید قوای آنها زیاد است.
در کتاب راه کمال بیان شده است: انسان باید 1000 سال عمر کند اگر 50 درصد در دنیا باشد 50 درصد دیگر مانده است. اگر با دید مثبت نگاه کنیم هر چه بیشتر تلاش کنیم بهتر است.
در نهایت اگر هدف نداشته باشید ناچارید برای کسانی که هدف دارند کار کنید.
مطالب بالا خلاصهای از نکات ارزشمندی است که توسط اساتید گرانقدر در طی جلسات اولین دوره کلاس کارآفرینی دانشگاه اراک بیان شده است. نکاتی که هر کلمه و جملهاش نیازمند ساعتها تفکر است.
ضمن تشکر از اساتید جناب آقای دکتر منصوری، جناب آقای دکتر ایزدی و آقای دکتر فتاحی بیات امید است که این نکات راهگشای جویندگان علم و دانش حقیقی باشد.